Bale-khiyal

Bale-khiyal

خاطره نویسی با نام مستعار ماه بانو/هرنوع کپی ممنوع
Bale-khiyal

Bale-khiyal

خاطره نویسی با نام مستعار ماه بانو/هرنوع کپی ممنوع

جوجه های من ونرگس!

جوجه های من ونرگس

شاید خیلی بخندین اگه بدونی که من وخواهرم نرگس چه اسمایی برا جوجه هامون انتخاب
کرده بودیم !!
اما ما که بخیل نیستیم!!
من عاشق خنده های مخاطبان خودمم!!
بعد ازاین همه خاطرات تلخ و ملال آور، این خنده نوش جونتون!
البته تو پرانتزبگم :(الهی بمیرم برای اونایی که ناراحتشون کردم اما حرف دله !
نمیشه کاریش کرد.)
بگذرم...
من ونرگس هرکدوم یه جوجه داشتیم 
اسم یکیشون ژیلا واسم یکی دیگشون ژاله بود!!
نرگس اینقدر با احساس با ژیلا رفتارمی کرد که هر که نمی دونست فکرمیکردژیلا
خواهرش یا دوستشه !
روزهای طاقت فرسای ما. درکنار این دو جوجه قابل تحمل تر می شد !
انگار اونا بخشی از زندگی ما شده بودن !!
باهاشون بازی می کردیم ! حرف می زدیم! می خندیدیم!!
بغلشون می کردیم وبراشون لالایی می خوندیم!
خلاصه با ژیلا وژاله مانوس شده بودیم!!
یه روز که از مدرسه برگشتیم ، هرچی گشتیم پیداشون نکردیم .
انگار آب شده بودن ورفته بودن تو زمین!!
هرجایی که فکرشو بکنین گشتیم الا.......
آره به جز قابلمه مامان جون رو!
این بمونه که اون روز مادرمون هرشگردی که داشتن به کاربردن تا ناپدید شدن
ژیلا وژاله رو توجیه کنن ، ولی ما قانع نشدیم!
تا این که برادرم با شیطنت خاص خود وبا گوشه چشمی به دیگ غذا اشاره کردن!!
همه چی دستگیرمون شده بود!!
دیگه ازدست فرشته مهربونمون هم با شیطنت های برادرم کاری برنمی اومد!!
اشک من ونرکس دراومد !
اون روز حتی دلمون نیومد سرسفره بشینیم چه برسه به این که ..
نمی تونم ادامه بدم ! آخه گفتنش هم کودک درونم رو آزار میده!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
مهناز پنج‌شنبه 24 بهمن 1392 ساعت 20:37

یا ابا الفضل! ببخشید!
چرا عصبانی میشید؟؟؟!!!
چیزی نگفتم که........

:

مهناز پنج‌شنبه 24 بهمن 1392 ساعت 20:05

الان این خنده داربود؟؟؟!!!!
این که از قبلی ها بدتر بود!!!!
کاملا درکش کردم! چون تجربه ش کردم!! خیلی بدههههههههه!!!!!

انتخاب اسم برا جوجه هارو گفتم ، خنده داره
و امداد فرشته ی مهربونی رو!!!
شوخی کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد