Bale-khiyal

Bale-khiyal

خاطره نویسی با نام مستعار ماه بانو/هرنوع کپی ممنوع
Bale-khiyal

Bale-khiyal

خاطره نویسی با نام مستعار ماه بانو/هرنوع کپی ممنوع

سلام مهندس!!


دوست باوفا وشاگرد مهربونم هراز چندگاهی برای دیدنم مدرسه میومد!
این بار باهمدیگه سر مشکلات و سختی ها صحبت کردیم 
سر این که هیچ کار خدا بی حکمت نیست!!
درمورد این که باید فقط وفقط به خدا بگیم:
چشم 
چون همه ی کاراش حکیمانه ست!
این که غم وغصه ها به ما یادآوری می کنه که داریم از خدا فاصله می گیریم
وهر دردی نشانه ی از  خداست و ضربه ی الهی وتلنگری برای بیداری ما!
این که
 هر که اوبیدارترپردردتر    هر که او هوشیارتر رخ زردتر

 در راه بازگشت ازمدرسه بودم که از طرف همون دوست پیامی با این مضمون دریافت کردم:

"سلام مهندس!!!

با ضربه ای که به گوشیم زدین ،دور بینش که از کار افتاده بود، درست شد.

ممنونم! "

اولش متوجه منظورش نشدم اما ناگهان یادم اومد که وقتی دسته مبل رو تکان دادم 

ناخواسته گوشی ایشون به زمین افتاد .

بلافاصله به ذهنم خطور کرد که در پاسخ این جمله را بفرستم:

 ** پس قربون ضربه های خدا !!!
ضربه های خدا گاهی سخته ولی لازمه!! **

بله ضربه های خدا گاهی درد داره ام جلوی دردهای شدیدتررو
که یکیش غفلته می گیره!!
نظرات 16 + ارسال نظر
نرگس دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت 10:27

سلام ماه بانو جانم.صبحتون بخیر...بازم اعیاد فرخنده رو خدمتتون تبریک میگم..پیامتون خیلی خیلی زیبا بود.منم با خط خوش نوشتمش و تابلوشو گذاشتم روی اپن
میخام شهاب شب غافلگیر شه...یعنی اصلا میخاام ببینم متوجه میشه چی شده یا نه!
دیگه شیطنتیه که از دستم برمیاد!
بازم از بابت همه مهربونیاتون تشکر

سلام نرگس خانوم عزیزم
خیلی خوشحالم که از پیام هام خوشتون اومده
یعنی خوشحالی دوستان بهم آرامش خاصی میده
وممنونم که پیشم میاین
شما وإلهه خانوم ومهناز جون بهترین دوستان من هستین

شهاب الدین یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت 23:23

قبلة حاجات ما

ای حرمت قبلة حاجات ما یاد تو تسبیح ومناجات ما

تاج شهیدان همه عالمی دست علی ماه بنی هاشمی

همقدم قافله سالار عشق ساقی عشاق و علمدار عشق

سرور و سالار سپاه حسین داده سر و دست براه حسین

عم امام و اخ و ابن امام حضرت عباس علیه السلام

ای علم کفر نگون ساخته پرچم اسلام برافراخته

مکتب تو مکتب عشق و وفاست درس الفبای تو صدق و صفاست

شمع شده آب شده سوخته روح ادب را ادب آموخته

آب فرات از ادب تست مات موج زند اشگ بچشم فرات

یاد حسین و لب عطشان او و آن لب خشکیده¬ی طفلان او

ساقی کوثر پدرت مرتضی است کار تو سقائی کرب و بلایت

هر که بدردی بغمی شد دوچار گوید از یکصد و سی و سه بار

ایعلم افراشته در عالمین اکشف یا کاشف کرب الحسین

از کرم و لطف جوابش دهی تشنه اگر آمده آبش دهی

چون نهم ماه محرم رسید کار بدانجا که تو دانی کشید

از عقب خیمه¬ی صدر جهان شاه فلک جاه ملک آشیان

شمر بآواز ترا زد صدا گفت کجائید بنو اختنا

تا برهانند زهنگامه¬ات داد نشان خط امان نامه¬ات

رنگ پرید از رخ زیبای تو لرزه بیفتاد بر اعضای تو

من بامان باشم و جان جهان از دم شمشیر و سنان بی¬امان

دست تو نگرفت امان نامه را تا که شد از پیکر پاکت جدا

مزد تو زین سوختن و ساختن دست سپر کردن و سرباختن

دست تو شد دسته شه لافتی خط تو شد خط امان خدا

چار امامی که ترا دیده اند دست علم گیر تو بوسیده¬اند

طفل بدی مادر والاگهر برد ترا ساحت قدس پدر

چشم خداوند چودست تو دید بوسه زد و اشگ زچشمش چکید

با لب آغشته بزهر جفا بوسه بدست تو بزد مجتبی

دید چو در کرب و بلا شاهدین دست تو افتاد بروی زمین

خم شد و بگذاشت سر دیده¬اش بوسه بزد با لب خشکیده¬اش

حضرت سجاد هم آندست پاک بوسه زد و کرد نهان زیرخاک

مطلع شعبان همایون اثر بر ادب تست دلیلی دگر

سوم اینماه چونور امید شعشعه¬ی صبح حسینی دمید

چارم اینمه که پر از عطر و بوست نوبت میلاد علمدار اوست

شد بهم آمیخته از مشرقین نور ابوالفضل و شعاع حسین

ای بفدای سر و جان و تنت وین ادب آمدن و رفتنت

وقت ولادت قدمی پشت سر وقت شهادت قدمی بیشتر

مدح تو این بس که شه ملک و جان شاه شهیدان و امام زمان

گفت بتو گوهر والا نژاد جان برادر بفدای تو باد

شه چو بقربان برادر رود کیست" ریاضی" که فدایت شود

شاعر : سید محمد علی ریاضی
****************
سلام .عیدتون مبارک.شبتون به خیر

سلام
بازم ممنون بابت اشعار زیباتون
ممنون که این همه وقت میذارین
عید شماهم مبارک

Kh یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت 20:23 http://www.tajbakhshiyan1.loxblog.com

اولین روزایی که یادم دادن نوشتنُ
مادرم به من می‌گفت عزیزکم نور دوعین
اولین حرف دلت رو بنویس مدد حسین
سلام
عید میلاد بهترین ها مبارک

سلام
چه زیبا
ممنونم
عید شماهم مبارک

نرگس یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت 12:02

حسین جان !


بگذار ! زیرِ پایِ تو نقاشی ام کنند
در دومین هجایِ تو نقاشی ام کنند

مثلِ کبوترانِ شبِ جمعه ی حَرَم
بگذار در هوایِ تو نقاشی ام کنند

مثلِ کتیبه های قدیمِ حسینیه
در مجلسِ عزایِ تو نقاشی ام کنند

جبریل می شوم سرِ سجاده ای اگر
همسایه ی دعایِ تو نقاشی ام کنند

بگذار مثلِ مَشکِ پُر از آب ، یک غروب
در دستِ بچه هایِ تو ، نقاشی ام کنند

من نذر کرده ام که به هنگامِ مُردنم
نزدیکِ کربلایِ تو نقاشی ام کنند

حتما مرا بدونِ سر و تشنه می کشند
روزی اگر برایِ تو نقاشی ام کنند

آیا نمی شود که در این زیرِ سنگ ها
آقایِ من ! به جای تو نقاشی ام کنند ؟!
############
سلام ماه بانو جان خوب هستید؟اعیاد بر شما مبارک
دلم براتون خیلی خیلی تنگه.خیلی وقته که خاطره ننوشتینا!
خب بنویسین دیگه بی زحمت!از شیطنتای بچگی تون.
ممنونم از دعای خیرتون.بازهم دعا کنید.

سلام
اول از همه مقدمتون گل بارون
شعراتون حرف نداره خیلی قشنگه ممنونم!
عیدشما هم مبارک
چشم حتما

خاله کتی یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت 09:57

سلام ماه بانو جونم.
عید شما هم مبارک...
یه عالمه براتون پیام نوشتم سند نشد و پرید...حیف...
دیگه نا ندارم بنویسم...سرم درد میکنه...

سلام دوست نازنینم ! خاله کتی مهربونم!
بد شانسیه منه دیگه!!
آخی چرا سرتون درد میکنه؟! بلا دوره!
ان شاالله بهتر بشین
اعیاد هم مبارک

شهاب الدین شنبه 10 خرداد 1393 ساعت 23:06

نفس کرامات

ای دلنواز قاری قرآن خوش آمدی

در بیت وحی با لب خندان خوش آمدی

ای العطش ترانه ی قبل از ولادتت

مادر فدات با لب عطشان خوش آمدی

ای تشنه! شیر مادرت از غصه خشک شد

از بس که بود صوت تو سوزان خوش آمدی

گریه مکن که کشته اشک خدا شدی

خون خدا ! به جمع شهیدان خوش آمدی

اشک تو از تلاطم دریاست بیشتر

ای آشنای ابر بهاران خوش آمدی

میلت لبن زدست پیمبر مکیدن است ؟

ای جرعه نوش ختم رسولان خوش آمدی

اینجا مدینه است سر آغاز کربلا

شش ماهه ! آمدی ؟ چه شتابان ؟ خوش آمدی

اینگونه که تو سر زده از ره رسیده ای

گویا حدیث غربت مادر شنیده ای

دریای رحمتی که به آیات گفته اند

چشمان تست جان روایات گفته اند

طوفان ترنُمی ز نفسهای گرم تست

این را یکی زخیل کرامات گفته اند

چشم طمع به دست کریم تو بسته اند

آنانکه از بضاعت مزجات گفته اند

صدها هزار حور و ملک مدحت ترا

با صد هزار فخر و مباهات گفته اند

آئینه را مقابل بابا گذاشتی

وقتی سخن زمومن و مرآت گفته اند

پیش از فَیاسُیوف خُذینی به محضرت

شمشیرها سلام ملاقات گفته اند

آنانکه با نوای تو پیمان گذاشتند

لبیک تو به نغمه ی هیهات گفته اند

ای عالمی فدای تو لبیک یا حسین

گوید به تو خدای تو لبیک یا حسین

تو کوه نور را به تماشا کشیده ای

موسی و طور را به تماشا کشیده ای

باید حدیث عشق تو فهمید و جان سپرد

درک و شعور را به تماشا کشیده ای

از بس نبی به غبغب تو بوسه بوسه زد

جشن و سرور را به تماشا کشیده ای

استادگی کوه ز اوج وقارتت

مجد و غرور را به تماشا کشیده ای

با استقامتی که تو داری به راه عشق

قلب صبور را به تماشا کشیده ای

هر کس تو را شناخت خدا را شناخته

درک و حضور را به تماشا کشیده ای

بعد از پدر وجود امامان ز نسل تست

صبح ظهور را به تماشا کشیده ای

تو با شفای فطرس بشکسته بال وپر

غلمان و حور را به تماشا کشیده ای

با قطره های آب ز دست مبارکت

چشمان کور را به تماشا کشیده ای

نجوایت از حبیب مسیحی دوباره ساخت

تا نفخ و صور را به تماشا کشیده ای

بی خود نبود محرم اسرار شد زهیر

رمز عبور را به تماشا کشیده ای

با روضه ات قیامت کبرا بپا مکن

شور و نشور را به تماشا کشیده ای

ای هم اراده ی تو خدا یابن بوتراب

توحید نیست از تو جدا یابن بوتراب

ای آبشار چشم غزل یا اباالعطش

وی اعتبار صبح ازل یا اباالعطش

نو شانده ای به لشکر خود روز تشنگی

شیرین تر از شراب عسل یا اباالعطش

حبَ تو هم پیاله ی حبَ خدا حسین

ای تشنه ات تمام ملل یا اباالعطش

شش ماهه ی تو ساقی آب حیات شد

وقتی چشید طعم بغل یا اباالعطش

طفل رضیع سخت تر از ذوالفقار شد

وقتی رسید روز عمل یا ابا العطش

سقَای تو به تیغ امان نامه کشته شد

این شرم داشت هُرم اجل یا ابالعطش

آخر به روی ماه امان نامه می زنند؟

ماه حرم کجا و دغل یا ابالعطش

ای اکبرت پیمبر اعظم به کربلا

احمد نداشت این همه یل یا اباالعطش

گر زینب تو آینه ی فاطمی نبود

بودی تو بی شبیه و بدل یا اباالعطش

بی پنج تن مباهله ات با صفا نبود

آورده ای مثل به مثل یا اباالعطش

این کوفیان همان سپه نهروانی اند

دارند بغض روز جمل یا اباالعطش

ای دجله و فرات عطشناک حنجرت

آب حیات مانده ز امساک حنجرت

زیبا ترین ترانه دم نینوای تو

قالوا بلی همان شرف کربلای تو

نجوای استغاثه ات آهنگ نوحه داشت

وقتی رسید سینه زن خیمه های تو

تو یک تنه تمام طنین ولایتی

قرآن نشسته با همه عترت به پای تو

بی عشق تو بهشت خدا فلسفه نداشت

احیا گر ولای علی شد ولای تو

دین خدا بدون تو بی سرنوشت بود

ای تا بهشت دین خدا مبتلای تو

دین خدا که تکیه گهش نیزه ی تو بود

احیا شد از غریب ترین روضه های تو

از ساربان ناقه ی بی ساربان مپرس

شد تازیانه قاتل نام و صدای تو

بی خود نبود بر همه اعضات بوسه رفت

تکثیر شد به کرب و بلا دست و پای تو

تیغ ستم گلوی تو را شرحه می کند

جاری است در گلوی تو خون خدای تو

در خون خویش غسل شهادت کنی حسین

ای بی کفن فدای تو و بوریای تو

روز ولادتت به تن تو حریر بود

روز شهادتت کفن تو حصیر بود

سروده محمود ژولیده
******************
سلام.شبتون به خیر.تبریک عرض میکنم این اعیاد خجسته رو و طبق معمول محتاج دعای خیر تون هستیم

سلام
شب شماهم به خیر!
دلم امشب بارون میخواست واشعار زیبای شما بهترین
بهونه ی بارش بود
عیدتون مبارک
همانطور که قبلا هم براتون نوشتم تنها کاری که از دستم بربیاد دعاست
به نرگس خانوم سلام برسونین

مهناز جمعه 9 خرداد 1393 ساعت 17:23

سلام
آخیییی! نرگس خانم راست میگن!
منم دلم برای شیطنتامون تنگ شده!!
من دلم میخواد شیطونی کنم! اما تنهایی نمیچسبه!!
دیگه نرگس خانم که خیلی کم میان! الهه خانم هم که کم پیدا شدن!
من تنهایی با کی شیطونی کنم؟؟؟!!!

سلام مهناز جون !!
من چیکاره ام ؟!
خانوم معلم رو هم دعوت می کنیم!

[ بدون نام ] جمعه 9 خرداد 1393 ساعت 14:41 http://www.mehrabaniha.blogsky.com

آنکه آسمانی را می گریاند تا گلی را بخنداند
رویاهایت را برآورده می کند
باور کن !

سلام ممنونم ازحضورتون دوست عزیزم

[ بدون نام ] جمعه 9 خرداد 1393 ساعت 14:28 http://www.mehrabaniha.blogsky.com

خدا در مکان های دو از انتظار
به دست افرادی دور از انتظار
در مواقعی تصور ناپذیر معجزات خود را به انجام می رساند... !

هرلحظه از زندگی ما معجزه ی خداست!!
مهربانی هایش بی نهایت است
لطف هایش بی کران
مارا قدر دان نعمت ها ومعجزات خود بدان

نرگس جمعه 9 خرداد 1393 ساعت 00:21

سلام ماه بانو جان عزیز.خوب هستید؟دلم یه عالمه برای شما و خونه مهربونیتون تنگه.واسه اون شبایی که شیطنت میکردیم و هی مینداختیمتون تو زحمت.کاش بازم فرصت بشه
چقدر این دو تا خاطره تون هم قشنگ بود.به خصوص اسم این خاطرتون که فکر کردم نکنه با من هستید
راستی یه خبر بدم؟دختر بزرگمون دو روزه که اومده پیشمون!ینی میدونید در واقه دختر خاله شهابه.ولی وقتی شیر خواره بود مدتی پیشمون بود و من بهش شیر دادم.واسه همین دخترمونه!تا 6 سالگیش فکمیکرد ما بابا مامانشیم.اما بعدا فهمید و رفت از پیشمون.حالا امروزصبح یهویی اومد!البته با قهر!از صبح شهاب یک ریز یا با خودش حرف زده یا تلفنی با خاله اش صحبت کرده.ناپدریش هم که فقط داد میزنه...خیلی خیلی التماس دعا داریم.دعا کنید همه چی به خیر بگذره.
از قبل به خودم گفته بودم جشن عماد که تموم شد پنجشنبه مفصل بیام اینترنتا.راستی دستتون درد نکنه از هدیه برای عماد.ممنون
اما حالا که نازنین زهرا اومده،با این وضع فکنکنم همین هفته ای یبار هم بتونم بیام.
اما همیشه همیشه به یادتون هستم.
اوتا یادم رفت عید رو تبریک بگم
عید گذشته و اعیاد در پیش هم مبارک
خیلی دوستتون دارم.التماس دعا

سلام نرگس خانوم عزیزم
خیلی دلم براتون تنگ شده بود!!
آخه نمی گین ما که این همه به شما عادت کردیم یهو نمی تونیم از شما دل بکنیم؟!!
جاتون خیلی این چند وقت خالی بود!

آخرین پستتون رو خوندم و لطف خدارو جالب بود که با پست سلام مهندس خیلی تناسب داشت بازم خداروشکر!
چشمتون هم روشن بابت اومدن دختر عزیزتون زهرا جون این گلها هم مال ایشون
ما به حضور هفته ای یکبار شما هم قانع یم !
درِ ایام ماه شعبان بهترین ها رو براتون آرزومندم
دراین ایام التماس دعا
منم شما رو خیلی دوست دارم یعنی اصلا دل به دل راه داره
موفق باشین

ثنـــای دوست داشتنی پنج‌شنبه 8 خرداد 1393 ساعت 13:06

و کسی می گوید: سر خود بالا کن!
به بلندا بنگر!
به بلندای عظیم!
به افق های پر از نور امید!
و خودت خواهی یافت خانه ی دوست کجاست!!
خانه ی دوست در آن عرش خداست!
خانه ی دوست در آن قلب پر از نور خداست!
و فقط دوست، خداست...

تو اگر دلگیری، لحظه ای چشم ببند!
اندکی اشک بریز!
و بخوان نام مرا
نام من یزدان است!
به تو من نزدیکم!
لقبم ایزد پاک!
تو مرا زمزمه کن!
خواهم آمد سویت...

ســـلام ماه بانوی عزیزم! روزتون به خیـــــر!
خاطره زیبا و جالبی بود
بله درسته!! همه ی اتفاقات و موفقیتهای ما ، در زندگی، همه از لطف و مهربونی خداست که متاسفانه ما اونا رو به شانس نسبت می دیم...
با امید این که این لحظات رو دریابیم و قدردان و شاکر خدای بزرگ باشیم، ان شاءالله...
از شما هم به خاطر یاد آوری حکمتهای خدا خییییلی ممنونم

سلام
خوب هستین؟!
ممنونم
درسته ما که از حکمت خدا سر درنمی یاریم اما دل به خودش میدیم
وبه خودش پناه می بریم.

مهناز پنج‌شنبه 8 خرداد 1393 ساعت 10:42

هیچی!!
چه جواب دست به نقدی.....

سرمایه داریم دیگه!!

شهاب الدین چهارشنبه 7 خرداد 1393 ساعت 23:30

مجددا سلام.
واقعا جالب بود.ما همه بار ها و بارها دیدیم این ضربه های خدا رو.ولی به قضا و قدر و اتفاق و شانس نسبت دادیم.غافل از اینکه مستقیما از جانب خداست.کاش هر لحظه حواسمون باشه...اتفاقا ماجرایی دیشب برای مادر نرگس جان اتفاق افتاد که به نظرم یکی از همین موارد برای همه ماست.
بازم ممنون.شبتون به خیر

سلام
وقت شما به خیر
ممنون ازحضورتون
نرگس خانوم که کلبه ی مارو ترک کردن!!
دلتنگشون هستیم!
اما عیبی نداره ان شاالله سالم وسرحال باشن همین برامون کافیه
سلام برسونین

مهناز چهارشنبه 7 خرداد 1393 ساعت 22:59

هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز
تو از کرم به من آغوش خویش کردی باز
به لطف و رحمت و عفو و کرامتت نازم
که می‌کشی تو ز عبد فراری خود ناز . . .

بازآ بازآ هرآن چه هستی بازآ
گرکافروگبروبت پرستی بازآ
این درگه مادرگه نومیدی نیست
صدباراگرتوبه شکستی باز آ

مهناز چهارشنبه 7 خرداد 1393 ساعت 22:56


چرا آیا؟!!

مهناز چهارشنبه 7 خرداد 1393 ساعت 22:55

شک نکن
درست در لحظه ی آخر، در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان می شود، معجزه ای رخ می دهد
و چه زیبا خدا از راه می رسد…

ممنونم
زیبا بود مهناز جون
کاش بدونیم که هرلحظه ی زندگی مون معجزه ی خداست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد