Bale-khiyal

Bale-khiyal

خاطره نویسی با نام مستعار ماه بانو/هرنوع کپی ممنوع
Bale-khiyal

Bale-khiyal

خاطره نویسی با نام مستعار ماه بانو/هرنوع کپی ممنوع

تحول پدر

پدرم اون شب خیلی منقلب ومتحول شده بودن!!
چند روزی مهمان امام رضای رئوف بودیم!!
عادت هرسال تابستون پدرم این بود که ١٥روز از مرخصیشون خانوادگی اونم با قطاربه پابوسی امام رضا می رفتیم.

پدرم معمولا نماز رابه جماعت میخوندن .اون شب توفیقی دست داد وپدرم دقیقا پشت سر
امام جماعت اون زمان مرحوم آیت الله مرعشی نجفی نماز رو اقتدا کردن!
بعد ازنماز وقتی آیت الله مرعشی پدرم رو دیده بودن که محاسن شون رو باتیغ زدن، دستی 
به صورتشون کشیدن وگفتن: حرام حرام
پدرم نظامی دوره شاه بودن ومی بایست با همین سرو وضع سرکار حضورپیدا می کردن ، 
اما بعد از اون دیگه تبغ رو کنارگذاشتن. وکلام این مرجع عالی قدر را همیشه مد نظر داشتن!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد